چنان بودم که می دیدی من آن بودم در این دنیا
که شکلم همچو مجنون و یه مجنون تک و تنها
من آن بودم یه آواره یه آواره آواره
مرا بردی در این بازی که این بازی یه قماره
قمار زندگی من حدیث گرگ و انسانه
بمیرم من ، بمیرم من که رو حم روح زندانه
تنم رو تیغ جلادی دریده و دریده
به قلبم رحمی نکردی غریبه آی غریبه
جرم من عشق رهایی جرم من نفس کشیدن
تو رگت خون جدایی آرزوی من پریدن
تن به عشق تو ندادن باید ، اما سرنوشته
بازیه یه بازی سخت سرنوشت و کی نوشته
1380
دو روز اگه بگذره تورو نبینمت من
خواب تو رو میبینم
سه روز اگه بگذره تو رو نبینمت من
بدون که من می میرم
نگو یه ماه که خیلی میشه حساب دیدن
به سوگ عشق می شینم
گیتار و من می شکنم دیوا ر و سر میزنم
منم باهاش می میرم
دستم می شه پر از خون شعرام سیاه همشون
عزایی من می گیرم
سیاهه جامه من تنهایی خونه من
به سوگ عشق می شینم
بهار 1386
دلم تنگه برایت نازنینم تو گوشم اون صدایت نازنیم
نازنین تویی همیشه نازنینم نازنین تویی همیشه نازنینم
بی تو بودن منو کشته سرنوشتمو نوشته
با تو این زمین خاکی واسه من مثل بهشته
لحظه رسیدن تو آرزوی دیدن تو
واسه این قلب شکسته مرحمه خندیدن تو
پر پروازم تویی تو اوج آوازم تویی تو
نغمه سازم تویی تو محرم رازم تویی تو
1384
می خوام بشم خراب دود نقشی بشم بر آب دود
زندونی سراب دود مستی در این شراب دود
چهره شود زرد و کبود منظر شود مظهر دود
گیر همین بازی بشم بشم رها از هر چه بود
ز عشق تو جدا بشم ز بند تو رها بشم
سینه بدم به دم به دود دودی در این هوا بشم
دل رو به دریا بزنم به سیم آخر بزنم
چنگی به ساغر بزنم لبی به لاغر بزنم
گفتم که همخون منی گفتم که در جون منی
دودِ که در خون منه وقتی تو افیون منی
هاله ای از غبار دود کرده منو زرد و کبود
غیر از غبار سرد دود راهی دگر چاره نبود
1382
رسیدنم به تو محال خسته از این همه خیال
گفتی نپرس از من دیگه تو این سوال
تو راه عشق با من بمون دلم پر از غبار خون
دیوار بین من و تو تا آسمون
واسه رهایی اومدم اسیر عشق تو شدم
واسه اسیری اومدم حتی اسیرت نشدم
زخمی بزن قلب منو خنجر بدست تو نشت
با تو نمیشه بودنم قلب منو ، حرفت شکست
نگو دوست دارم دیگه باور ندارم
نگو دوست دارم حرفی من ندارم
باور نمیکنی چرا نگاه گرم خواهشم
رد یا قبولم گر کنی من عاشق این خواهشم
حتی اگه دشمن بشی من عاشق این خواهشم
1382
صندلی نقره ای سهم کیه تکیه بر اون میزنه بگو کیه
اون منم اگر که نه بگو کیه کیه اون صاحب بخت بگو کیه
تو اتاق قلب تو یه پنجره ست پشت پنجره یه زیبا منظرست
باغ و از توی اتاق کی میبینه توی اون باغ دلت کی میشینه
اون منم اگر که بگو کیه کیه اون صاحب بخت بگو کیه
رفتنم توی دلت عشق منه صندلی رو دست زدن عشق منه
قلب تو بهترین لونست برام توی قلبت بهترین دونست برام
من که از دست دلت دیونه ام دربدر ، سردرگم و بی خونه ام
بگو ای دلبرِ من چکار کنم تا که روی صندلی تکیه کنم
1382
لحظه دیدار تو شور منه نغمه زیبای ماهور منه
در عجب مانده دلم ای نازنین این چه بلوائیست که در خون منه
نازنین ، همخون من ، همساز من این چه غوغائیست که در شعر منه
با تو بودن اوج آواز منه بی تو بودن مرگ احساس منه
من فدای منظر زیبای تو من خمار سحر اون چشمای تو
من خرابم ، من خرابم ، من خراب بی تو ای زیبا سرابم ، در سراب
در عطش ماندم برای دیدنت نازنینم تشنه بوئیدنت
در عذابم گر نباشی یاورم دل فدای لحظه خندیدنت
ای هوای دلنشین باغ عشق ای صدای خوش طنین ساز عشق
من برایت کرده ام حتی محال در تمام وادی دنیای عشق
گر که باشی دلبر و دلدار من یا که باشی همدم و غمخوار من
من ندارم غیر از این دردی دگر دست بداری زین همه آزار من
1382
