سکوت بی رحم شب و نثار قلبم می کنی
دشنه به قلبم می زنی ضجه به مرگم می کنی
تسلیم حکمش می شوی به راه مسلخ می بری
تیغی و خنجر می زنی بر چوب به دارم می کشی
کابوس راهم می شوی پا بوس دشمن می شوی
دست به خیانت می زنی ناقوس صلحی می شوی
فردای بی احساس من ، رنگ سیاه زندگیت
این هست همان تصمیم تو ، راه جدای زندگیت
بی من اگر راضی تویی ، بی تو ندیدم راحتی
برگشت تو ناممکن و شاید به این ناراحتی
راهم جدا از تو شد و راهی راهی تو شدی
رنگ شقایق بودی و خاکستری اکنون شدی صدای شاعر
1395