خرابم تو کردی عذابم تو دادی
به رنجم کشیدی تو عشقی ندادی
نه سیرابم از عشق نه خرسندم از عشق
ندانم چه جامی بنوشیدم از عشق
تو را من به جادو به راهم کشانم
و یا من به جادو ز عشقت رها شم
رسیدم به آخر به کوهی ز غصه
چه سر خواهد آمد سرانجام قصه
نه بودن به دستت نه دوری ز وصلت
نه این و نه آنم من آشفته مانم
1382